سوفیا نفس بابا
به نام آنکس که مهربانی را آفرید سلام مهربانم خوبی دخترکم می دونم بابا دیگه برای من وقت نداری نه اینکه تو مقصر باشی بابا دائی من زنگ می زنه که سوفیا را بیارید خونه مامان زینت تا ما هم زیارتش کنیم خاله من تماس می گیره که دلم برای سوفیا تنگ شده بیارش خونه مامان زینت تا ببینمش آخه مسلمون من هم دل دارم که دلتنگی را با بند بند وحودش فریاد می زنه دخترکم منو ببخش بابا که تو را دخترم خطاب می کنم می دونم الان که در حال خواندن این نوشته ها هستی واسه خودت خانم شدی ولی الان این اجازه رو به من بده که با بچگی تو بچگی کنم دخترکم الان که در حال نوشتن هستم شما ۶ ماه ۲۲ روز و ۳ ساعت سن دار...
نویسنده :
اهورا
17:45